كتاب «بانگ آزادی» روایت زندگی و فعالیتهای احمدعلی راغب است كه در 392صفحه به قلم محسن صفاییفرد روایت شده است.
نسل دهه شصتیها با آواها و نواهای او بزرگ شده است. از سرود مدرسهها وا شده، بابا خون داد و همشاگردی سلام تا قطعات اركسترال بانگ آزادی و شهید مطهر و آمریكا ننگ به نیرنگ تو بگیرید تا تصنیف خجسته باد این پیروزی و ظفر مبارك و بعدها تا اولین آلبوم موسیقی پاپ بعد از جنگ مثل رقص گلها و قطعاتی مثل گل میروید به باغ و بیا به امداد ناتوانان و... . میتوان گفت راغب، یكی از اصلیترین آدمهایی است كه چیزی به نام سرود و موسیقی انقلاب را در سالهای پس از انقلاب بر سر زبانها انداخت. او خالق دست كم بیست اثر هیت و مگاهیت(فراگیر) دوران انقلاب و پس از آن است كه امروز بخشی از خاطره جمعی مردم ایران از دهه 60 و 70 شده اند. قطعه شهید مطهری كه با آهنگسازی او انجام شد، به تأیید امام خمینی(ره) رسید و سرنوشت موسیقی پس از انقلاب را روشن كرد. از این رو، ذهن و زندگی و زمانه چنین هنرمندی، سخت نیازمند تحلیل و مطالعه است. شاید به جز او كمتر كسی را بتوان یافت كه این تعداد از آثارش به خاطره جمعی ملتی تبدیل شده باشد و حال آنكه بسیاری از این آهنگها، سوگها و حماسههایی بیرون از عرف عاشقانه آثار قبل و بعد از انقلاب بودهاند. نسل ما كه سالها شعرهای انقلابی را با ملودیهای این آهنگساز زمزمه كرده و در گروههای سرود دانشآموزی با همه احساس آن را فریاد كرده است، نامش را كمتر شنیده است. راغب، نه شاعری بود كه كتاب های شعرش به طور مستقل دیده شود، نه خواننده ای كه رو به دوربین بایستد و بر صحنه اجرا باشد. آهنگهای احمدعلی راغب بر شعر شاعران بزرگی چون حمید سبزواری نشسته، اما نام خودش مخفی شده است. محمد گلریز و دیگر خوانندگان خوب این دوران، آهنگهایش را خواندهاند، اما خودش غایب صحنه بوده است. و این همه در حالی است كه میدانیم آهنگ ساز، صاحب اصلی یك اثر موسیقی است. چون اوست كه شعرو صدای خواننده را برای مخاطب شنیدنی كرده است.
بخشی از كتاب بانگ آزادی
در بخشی از این كتاب و از زبان راغب میخوانیم: «روز شهادت شهیدمطهری، مصادف با سالروز تولد من است دوازدهم اردیبهشت به دنیا آمدهام، ایشان هم دوازدهم اردیبهشت شهید شدند. 12 اردیبهشت برایم كارسازترین روز بود، چراكه سرودی برای آن روزساختم كه الان كل موسیقی ما را به اینجا رسانده است. البته عدهای در موسیقی به بیراهه رفتهاند ولی به نظرم در رسیدن به جاده اصلی موفق بودهایم. آن روز، تاریخ زندگی هنریام ورق جدیدی خورد. احساس كردم باری را كه روی دوش داشتیم، به مقصد رساندهایم و دیگر میتوانیم نفس راحتی بكشیم.»
راغب در بخش دیگری از كتاب گفته است: «حوالی ساعت 10:30 صبح آقای مجید حدادعادل زنگ زد و گفت امشب شبكه یك تلویزیون را ببین. سرود روی تصویر حضرت امام كه با دستمال اشكش را پاك میكند پخش میشود. گفتم ول كن یعنی سرود را با اركستر پخش كردی؟ گفت بله، تازه آقا گفتند این را چه كسی ساخته است؟ میخواهم اینها را ببینم.»