ایران صدا
صدای جمهوری اسلامی ایران


پژوهشگرتاریخ معاصر گفت:روشنفكری نظیر جلال توانست بر توده مردم اثرگذار باشد و ادبیات او به عنوان ادبیات انقلاب شناخته شود. به همین دلیل باوجود فاصله‌گیری جلال از عرصه سیاست ساواك نسبت به او و آثارش حساسیت نشان می‌دهد.

به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، وقتی اسم جلال آل احمد می‌آید، معمولاً عباراتی نظیر «نویسندگی»، «داستان‌نویسی»، «شوهر سیمین»‌ و نهایتا «جایزه ادبی جلال» به ذهن متبادر می‌شود. برای ما جلال صرفاً هنرمندی در عرصه قلم است و توجه نداریم كه بیش و پیش از نویسندگی و قلم‌فرسایی، جلال دارای یك بُعد قابل توجه سیاسی است. در این باره و اثرگذاری سیاسی جلال بر جامعه ایرانی با محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر و نویسنده دو كتاب «كار من بود!» و «من اعتراف می‌كنم» گفت‌وگویی داشتیم كه در ادامه حاصل آن را می‌خوانید.

سه‌بخش اصلی در زندگی جلال آل احمد

جلال آل احمد در حال حاضر بیش تر به عنوان یك هنرمند در عرصه قلم و نویسندگی شناخته می‌شود؛ درصورتی كه او پیش از هر چیز یك فعال سیاسی بوده است. جلال چه تأثیری در نهضت مبارز مقابل شاه داشت؟

این موضوع را باید در سیر زندگانی جلال آل‌احمد جست‌وجو كرد. جلال در سال 1302 متولد می‌شود و دقیقاً سه سال پس از تولد اوست كه رضاخان تاج‌‌گذاری می‌كند؛ به تعبیری او در یك فضای «رضاشاهی» رشد پیدا كرده است. زندگی او 46 سال طول می‌كشد و سال 1348 از دنیا می‌رود. زندگی جلال را می‌توان به سه بخش اصلی تقسیم كرد؛ بخشی مرتبط با فعالیت‌های سیاسی اوست؛ بخشی فعالیت‌های فكری جلال است كه به شكل غیرمستقیم در فضای سیاسی اثرگذاری داشت و بخش سوم هم مربوط به حیطه ادبیات است كه جلال در آن دستی بر آتش داشت.

جلال، شكست‌خورده‌ای در زمینِ فعالیت‌های سیاسی

در بُعد فعالیت‌های سیاسی حقیقت این است كه جلال یك فرد شكست خورده است!‌ او در سال 1323 یعنی زمانی كه 21 سال سن داشت، وارد «حزب توده» می‌شود. وقتی از حزب توده صحبت می‌كنیم، یعنی بحث در مورد مهم‌ترین پایگاه جریان روشنفكری در آن زمان. زمانی كه حزب توده علناً از سیاست‌های استعماری و تجزیه‌طلبانه در قضیه آذربایجان دفاع كرد، او از این حزب فاصله می‌گیرد و وارد حزب «زحمت‌كشان» می‌شود و فعالیت سیاسی را كنار اشخاصی نظیر مظفر بقایی پیگیری می‌كند. اما باز هم او در این وهله از زندگی سیاسی به موفقیت دلخواهی نمی‌رسد و به عنوان كسی كه از سیاست و فعالیت در آن سرخورده است پا در وادی ادبیات می‌گذارد.

نثر كوبنده و گیرای جلال، خریدار زیادی دارد!

در آثار داستانی جلال، آنچه بیش از هرچیزی خودنمایی می‌كند، نثر چكشی و خشنی است كه در نوشته‌های او وجود دارد. این مدل نثر در آن زمان به عنوان نوشته‌هایی انقلابی محسوب می‌شد كه برآمده از ادبیات چپ بود. شاید این سبك نوشته‌ها در حال حاضر چندان مورد پذیرش آحاد مردم نباشد، اما در عصری كه جلال در آن زیست می‌كرد، چنین نثری همراه با ساده‌نویسی‌ و پرداختن به جزئیات نزد قشر قابل توجهی از مردم جذابیت و گیرایی داشت. به خاطر همین است كه جلال در آن برهه نسبت به برخی از متفكران كه شاید آثار جدی و عمیق‌تری نسبت به جلال به نگارش در می‌آوردند، شناخته‌شده‌تر بود؛ مثل عصر حاضر كه برخی از افرادی كه جنبه رسانه‌ای قوی‌تری دارند نسبت به سایر افراد؛ ولو با تفكر و نظرات عمیق‌تر، برجستگی قابل توجه‌تری در بین عموم مردم دارند.


وقتی جلال از «فردید» و «نراقی» جلو می‌زند

به طور مثال یكی از موضوعاتی كه جلال‌آل احمد بر آن تأكید فراوان داشت و در نگرش سیاسی او بروز و ظهور دارد مسأله «بازگشت به خویشتن» است. در كنار او سایر افراد هم نظیر سیداحمد فردید، استاد جلال، نسبت به این موضوع می‌پرداختند، اما شاید اسم آل‌احمد است كه با این مقوله گره خورده است. یا مثلاً سیدحسین نصر و احسان نراقی كه امروزه شخصیت‌های غرب‌گرا شناخته می‌شوند در آن دوره به عنوان منتقدین غرب و غرب‌گرایی معروف بودند، اما با این حال جلال و كتاب «غربزدگی» اوست كه در اولویت قرار می‌گیرد. جلال با همین ادبیات و قلم‌زدن از خود شخصیتی را به جا گذاشته بود كه نزد عموم مردم مورد اقبال قرار می‌گرفت.

كتاب غربزدگی جلال فتح‌ بابی در این موضوع نبود، بلكه بسیاری از روشنفكران منتقد غرب و حتی كسانی كه خودشان در اروپای غربی زیست می‌كردند، نسبت به غربزدگی انتقادهای جدی داشتند، اما این نثر گیرای جلال در بین عوام بود كه این مقوله را برجسته و پررنگ كرد و آنان را هم با مقوله غربزدگی آشنا كرد.

ادبیات انقلاب و حساسیت‌های ساواك

آیا جلال را می‌توان به عنوان شخصیت‌ فكری و اندیشه‌ای اثرگذار در روند انقلاب اسلامی به حساب آورد؟

طبیعتاً اثرگذار بود. تمام شخصیت‌های فعال فكری و نظری در آن برهه به سهم خود اثرگذاری در روند انقلاب داشتند اما روشنفكری نظیر جلال این توفیق را داشت كه بر توده مردم مؤثر باشد و ادبیات او به عنوان ادبیات انقلاب شناخته شود. به خاطر همین است كه باوجود فاصله‌گیری تمام قد جلال از عرصه سیاست ساواك نسبت به شخصیت هنری او و آثارش حساسیت نشان می‌دهد.

تشیع، بخشی اساسی در هویت ایرانی ما

مذهب چه تأثیری بر جلال گذاشت؟

خانواده جلال یك خانواده مذهبی بود. پدرش روحانی است و از بستگان آیت‌الله طالقانی به حساب می‌آید. او در برخی از آثارش از مذهب و رسم و رسومات رایج دینی به شدت نقد می‌كند اما رفته‌رفته با پیگیری موضوع بازگشت به خویشتن او تشیع و دین اسلام را یكی از اجزای هویت ایرانی تعریف می‌كند كه با غرب‌زده و به قهقرا رفتن اجزای آن مغفول واقع شده است. پروژه تشیه صفوی كه از سوی علی شریعتی پیگیری می‌شد، با قلم جلال به شكل دیگری تشریح و تبیین شد. به‌خاطر همین همان نقشی كه شریعتی بر عموم جامعه داشت، جلال هم همان نقش را كم كم‌رنگ‌تر بر عموم جامعه داشت و بر قشر متوسط رو به بالا و اهل مطالعه ایران را تحت تأثیر آثار خود قرار داد.

پایان پیام/

مرتبط با این خبر

  • رژیم صهیونیستی به دنبال كسب قدرت از طریق شكستن وحدت مسلمانان است

  • سرلشكر صفوی: باید از حالت دفاع در جنگ رسانه‌ای خارج و وارد فاز تهاجمی شویم

  • آیت‌الله رئیسی در محضر رهبر انقلاب: وضع تورمی فعلی را بی‌تردید كنترل خواهیم كرد

  • 22 بهمن امسال یادآور فتح خرمشهر بود | انتقاد از رفتار كشورهای غربی در قبال زلزله سوریه

  • راز ماندگاری جمهوری اسلامی در شرایط بغرنج اقتصادی چیست؟

  • نقش ژئوپلیتیكی ایران برای اقتصاد چین

  • ماجرای حقوق ماهیانه «رضا پهلوی» و پرویز ثابتی از CIA به روایت عضو دربار پهلوی

  • ادبیات پایداری نیازمند پیوست رسانه‌ای است

  • تعقیب نفر دوم ساواك در آخرین روزهای حكومت پهلوی/ پرویز ثابتی بودجه سری عملیات را دزدیده بود!

  • شعارهای جالب انقلاب ایران كه نشنیده‌اید!