ایران صدا
صدای جمهوری اسلامی ایران

پرویز ثابتی كه در راهپیمایی 22 بهمن ضدانقلاب در لس‌آنجلس آفتابی شد، در آخرین روزهای حكومت پهلوی توسط همین رژیم تحت تعقیب قرار گرفته بود و جرائمی مثل جنایت، خیانت و سرقت بودجه سری عملیاتی داشت، اما با مدارك جعلی از ایران فرار كرد.

خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ: پرویز ثابتی كه از او به عنوان نفر دوم دستگاه اطلاعاتی رژیم پهلوی موسوم به «ساواك» یاد می‌شود در راهپیمایی 22 بهمن ضدانقلاب در لس‌آنجلس آفتابی شد و تصاویری از این جانی 86 ساله در صفحات مجازی دخترش انتشار یافت. این در حالی است كه او در آخرین روزهای حكومت پهلوی توسط رژیمی كه عمری سرسپرده‌اش بود، تحت تعقیب قرار گرفت و با جرائمی مثل جنایت، خیانت و سرقت بودجه سری عملیاتی حكم بازداشتش صادر شد، اما ثابتی موفق شد با مدارك جعلی از ایران فرار كند.

حسین آبادیان استاد دانشگاه در گروه تاریخ دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) در مقاله‌ای با عنوان «پنهان‌كاری و توجیه در خاطرات پرویز ثابتی، مدیركل امنیت‌داخلی ساواك» به نقد ادعاهای نادرست كتاب «در دامگه حادثه» نوشته ثابتی و منتشر شده در سال 1390 پرداخته است.


حسین آبادیان، استاد تاریخ در دانشگاه‌های ایران

او می‌نویسد: در بحبوحه انقلاب، پرویز انصاری افسر سابق رژیم شاهنشاهی كه تحصیلات حقوق جزا داشت، مسئولیت پرونده‌ای بسیار سنگین و مهم را عهده‌دار شد. او به عنوان بازپرس قانونی در آبان ماه سال 1357، حكم بازداشت پرویز ثابتی را به اتهام جنایت و خیانت و سرقت بودجه سری عملیاتی، صادر كرد، اما ثابتی با استفاده از مدارك جعلی قبل از دستگیری از ایران گریخت.

انصاری در دولت‌های ارتشبد غلامرضا ازهاری و دكتر شاپور بختیار، وظیفه تحقیقات از دولتمردان سابق رژیم را ادامه داد، اما پیروزی انقلاب فصلی دیگر در تاریخ ایران گشود و البته تحقیقات این بازپرس نیمه تمام ماند.

لیكن به ادعای انصاری همان تحقیقات نیمه كاره هم نشان می‌داد پرویز ثابتی در برنامه‌ریزی برای قتل سرهنگ هاوكینز و دیگر مستشاران نظامی آمریكا و همچنین سرتیپ رضا زندی‌پور، رئیس كمیته مشترك ضد خرابكاری دخالت داشته است.

او مدعی است قتل زندی‌پور برای آن انجام گرفت كه می‌خواست روابط پیدا و پنهان مقام امنیتی را تحت كنترل در آورد. زندی‌پور با زندانیان كمیته خوش رفتاری می‌كرد، كسانی را كه جرم سنگینی نداشتند، آزاد می‌كرد، شكنجه‌گران به هنگام بازدید وی از زندان، آلات و ادوات شكنجه را جمع‌آوری می‌كردند و خلاصه اینكه زندی‌پور چهره‌ای انسانی در مقام رئیس كمیته از خود نشان داده بود. چیزی كه مورد رضایت تیم بازجویان تحت حمایت ثابتی نبود.

باز هم انصاری مدعی است، پرویز ثابتی كه در پشت این قتل‌ها حضور داشت و وحید افراخته را كه صدها تن را در خیابان‌گردی‌ها به ساواك لو داده بود با تمهیداتی مورد بخشودگی قرار داد، ولی بعد او را به جوخه اعدام سپرد.

او معتقد است دلیل این رفتار ثابتی را هم می‌داند كه البته هنوز در مورد آن چیزی نگفته است. هاوكینز افسر 43 ساله، معاون اداره مستشاری آمریكا، با سلاحی به قتل رسید كه توسط تقی شهرام و امیرحسین احمدیان از زندان ساری به سرقت رفته بود. این قتل در دوازدهم خرداد ماه 1352 یعنی كمتر از یك ماه بعد از فرار شهرام از زندان صورت گرفت.

نام پرویز ثابتی از اواخر دهه 40 شمسی به عنوان مقام امنیتی بر سر زبان‌ها افتاد. آن زمان هنوز نه گروهی چریكی تشكیل شده بود و نه كسی عملیاتی مسلحانه علیه رژیم سابق انجام داده بود؛ حال آنكه در صفحه 168 كتاب «در دامگه حادثه» ثابتی مدعی است در دهه 40 تحت تاثیر موج جنگ‌های پارتیزانی آمریكای لاتین، در ایران هم عملیات مسلحانه انجام می‌گرفت. به قول او «این‌ها آدم می‌كشتند» و ساواك هم مجبور بود شدت عمل به خرج دهد.

حبس ابد برای خواندن جزوه و یا كتاب!

در نیمه‌های دهه 40 برخی جوانان دور هم جمع می‌شدند و یك گروه تصمیم گرفتند به خارج كشور رفته و به جنبش فلسطینی‌ها بپیوندند. به همین دلیل این عده بعد از دستگیری به گروه فلسطین مشهور شدند.

این گروه در سال 1348 توسط عباسعلی شهریاری مسئول كمیته ایالتی حزب توده لو رفت و حدود 50 تن از اعضای آن دستگیر شدند و برخی از ایشان بدون اینكه اطلاعی از موضوع داشته باشند، زیر وحشیانه‌ترین شكنجه‌ها كشته شدند.

یكی از آنان حسن نیك‌داوودی بود. در همین ارتباط ناصر كاخساز را كه آن زمان قاضی جوانی در شمال كشور بود، بازداشت كردند. او كه دفتر وكالتی برای خود باز كرده بود، از قضیه اطلاعی نداشت، اما زیر شكنجه قرار گرفت و ظاهراً بینایی یك چشم خود را از دست داد.

با اینكه از خانه كاخساز چیزی جز چند جلد كتاب به دست نیامده بود، اما به اعدام محكوم شد. این حكم به علاوه احكام صادر شده در مورد افراد دیگر، در دادگاه‌های بعدی به حبس مدت‌دار و برخی از آنان به حبس ابد تبدیل شد. حبس ابد برای خواندن جزوه و یا كتاب!

كسانی كه دهه 50 را به یاد می‌آورند، می‌دانند كه خواندن و یا حتی حمل كتاب‌های جلد سفید، چه تبعات وحشتناكی داشت و تا چه اندازه می‌توانست جان یك فرد را در معرض خطر قرار دهد.

خودش نمرده، ساواك او را كشته

به واقع فشارهای ساواك به حدی بود كه حتی اگر كسی به مرگ طبیعی هم در می‌گذشت، آن را به حساب تشكیلات امنیتی ثبت می‌كردند. این نشانی بود از رعب و وحشت و موج سركوب پلیس امنیتی شاه كه تمام راه‌های مسالمت‌آمیز و قانونی را برای احقاق حقوق مردم مسدود كرده بود.

از همان زمان تیمی از بازجویان و شكنجه‌گران تحت امر پرویز ثابتی كه همه نام مستعار دكتر و مهندس داشتند، زندانیان را به وحشیانه‌ترین شكل ممكن مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند، از آنها اعترافات ساختگی می‌گرفتند و سرانجام اگر بخت با ایشان یار بود و اعدام نمی‌شدند، به حبس‌های طویل المدت محكوم می‌شدند.

در زندان قزل قلعه، همان زندانی كه نیك داوودی كشته شد، آیت الله سید محمدرضا سعیدی را زیر شكنجه كشتند. جرم سعیدی فقط این بود كه نسبت به سرمایه‌گذاری‌های كلان آمریكائیان در ایران اعتراض كرده و فقط یك اعلامیه صادر كرده بود.

همه می‌دانند همه زندان‌های سیاسی رژیم سابق از جمله اوین، قصر، قزل قلعه و بازداشتگاه مخوف كمیته مشترك ضدخرابكاری كه اینك تبدیل به «موزه عبرت» شده است، زیر نظر اداره كل امنیت داخلی كه در دوره اوج قدرت آن توسط ثابتی مدیریت می‌شد، قرار داشت؛ پس مسئولیت قتل‌ها و شكنجه‌ها و توهین و تحقیرهایی كه در این زندان‌ها صورت می‌گرفت، همه به عهده ثابتی بود. طبق برخی منابع در اوایل دهه 50 و در آستانه جشن‌های دو هزار و 500 ساله، هزاران زندانی سیاسی در كشور وجود داشتند كه برخی از آنها فقط یك اظهار نظر كرده بودند و یا با فرد مظنون ارتباط داشتند.

تمام این اعمال و رفتار كه متأسفانه هنوز تحقیق جامعی در مورد آنها صورت نگرفته است، زیر نظر پرویز ثابتی، یا همان مقام امنیتی صورت می‌گرفت.

با تمام این اوصاف، ثابتی در خاطرات خویش، چهره‌‌ای به شدت متمایز با سال‌های وحشتناك حضورش در دستگاه امنیتی ساواك از خود نشان می‌دهد و برای تبرئه خویش از اتهامات وارده، علیه مخالفین رژیم سابق كه سهل است، حتی برخی دیگر از دست اندركاران آن رژیم تا جایی كه توانسته به اصطلاح افشاگری كرده است؛ همان طور كه پرویز راجی، اردشیر زاهدی، فریدون هویدا و ارتشبد قره‌باغی و دیگران چنین كاری كرده‌اند. گویی پرویز ثابتی در آن زمان گوشه‌ای نشسته و تماشاگر صحنه بوده، نه بازیگر پرده‌های مهمی از نمایش تاریخ سیاسی ایران دهه‌های 40 و 50.

آدمی كه شاه را ساده‌لوح می‌دانست، حالا پشت پسر او ایستاده!

نكته مهم‌تر این است كه تصویری كه ثابتی از شاه ارائه می‌دهد، تصویر موجودی است ساده لوح، جاهل و فاقد صلاحیت‌های لازم برای اداره یك مدرسه تا چه رسد اداره یك كشور!

مثلاً در صفحه 441 «در دامگه حادثه» نقل می‌كند چون شاه، هوشنگ انصاری را با آمریكایی‌ها مرتبط می‌دانست و شریف امامی را هم مورد تأثید انگلیس تلقی می‌كرد، تصور می‌كرد با پیشنهاد انصاری با منوچهر آزمون برای نخست‌وزیری، اوضاع آرام می‌شود. معلوم است شاه با این تشكیلات امنیتی نباید انتظاری جز سرنگونی می‌داشت.

در این رابطه ذكر شاهدی از خود خاطرات ثابتی بی‌مورد نیست. او در صفحه 443 خاطراتش اشاره می‌كند برای نخستین بار در خردادماه 1357 شاه به فردوست گفته بود فكر می‌كند تحركات انقلابی نتیجه كار خارجی‌هاست و بنابراین تصمیم گرفته است از سلطنت كناره‌گیری كند و به خارج برود. یك هفته بعد همین مطلب به ثابتی گفته شده بود. مردادماه آن سال جمشید آموزگار نخست‌وزیر جدید نقل كرده بود شاید شاه سلطنت را رها كند و به خارج كشور برود.

شاه، آدم‌های چاپلوس را بیش‌تر دوست داشت

جالب‌ترین بخش سخنان ثابتی آنجایی است كه مدعی است فردی دمكرات، آزادیخواه، رئوف و مهربان بوده است. با این وصف همین فرد دمكرات در صفحه 586 به رضا قطبی پسردایی فرح انتقاد می‌كند كه فیلم‌هایی كه او مدعی است برای تشویق جوانان در تلویزیون ملی ایران تهیه می‌كند، همه تبلیغ اقدام مسلحانه است، اما رضا قطبی می‌گوید نباید نسبت به جوانان پیش از اندازه سخت‌گیری كرد.

همین ثابتی در صفحه 587 كتابش می‌گوید: مردم جامعه ما باید باسواد و آگاه شوند و فهم درك و شعور پیدا كنند. بعد ممكن است دمكراسی مفهوم واقعی پیدا كند. ثابتی كه خود از اركان برپادارنده رژیم شاه با اتكاء بر نظامی پلیسی بود، اكنون بعد از گذشت سال‌ها از مرگ شاه، منتقد شاه شده و در صفحه 591 كتاب «در دامگه حادثه» گفته است شاه بیش‌تر به تملق و چاپلوسی و دستبوسی اهمیت می‌داد تا سلامت نفس افراد؛ در حالی كه همین افراد به فساد و مال‌اندوزی آلوده بودند.

ثابتی می‌نویسد: هرگز به دین و مذهب خاصی معتقد نبوده است، اما نمی‌گوید چگونه ممكن است كسی معتقد به دینی نباشد و یك عمر دیگران را متهم به كمونیسم و ماركسیسم اسلامی كند. زیرا این عده در باطن امر به باورهای مذهبی بی‌اعتقادند؛ و بالاتر اینكه هنوز دشمن اصلی او گروه‌های چپ‌گرا و روحانیون افراطی باشند و كماكان بر همان باورهای خود استوار ایستاده باشد؟

كاش بیش‌تر آدم می‌كشتیم!

ثابتی هرگز از گذشته خود نادم و پشیمان نیست. نه تنها اقدامات پلیس امنیتی را كه خود از اركان آن بوده است، توجیه می‌كند، بلكه مشكل اساسی‌اش این است كه چرا بیش از این آدم نكشته است؛ چرا شاه و مقامات وقت ساواك مثل سپهبد ناصر مقدم با بگیر و ببندهای او مخالفت می‌كرده‌اند. چرا نگذاشته‌اند روحانیون افراطی و برخی از چهره‌های سیاسی و خلاصه پنج هزار نفر مورد نظر خود را از دم تیغ بگذراند و اوضاع را آرام كند. و چرا اجازه داده‌اند 3700 زندانی سیاسی به مرور آزاد شوند.

ثابتی كه طبق اظهارات خودش در همین خاطرات برای بشر كمترین ارزش قائل نیست، به شاه انتقاد می‌كند كه چرا گذاشت مارتین آنالز از بازداشتگاه‌های ایران بازدید كند و چرا گذاشتند زندانیان با او گفت‌وگو كنند و از شكنجه‌هایی كه درباره آنها اعمال شده است، سخن بگویند. چرا اجازه دادند مطبوعات اعتراضات خیابانی آن زمان را بازتاب دهند و چرا گذاشتند نمایندگان مجلس علیه هویدا صحبت كنند. به واقع ثابتی ناراحت است از اینكه چرا اجازه ندادند تیم تحت رهبری او هر كسی را كه می‌خواست از عرصه گیتی محو كند! او هنوز معتقد است اگر سركوب و كشتار و بگیر و ببند، بیش از آن چیزی كه موجود بود اعمال می‌گردید، انقلاب هرگز به پیروزی نمی‌رسید.

به واقع ثابتی از نسلی كه توسط او و همكارانش كتك خورده و شكنجه شده‌اند، هنوز طلبكار است و اندوهگین است از اینكه چرا نتوانسته همه آنها را نابود كند.

پایان پیام/

مرتبط با این خبر

  • رژیم صهیونیستی به دنبال كسب قدرت از طریق شكستن وحدت مسلمانان است

  • سرلشكر صفوی: باید از حالت دفاع در جنگ رسانه‌ای خارج و وارد فاز تهاجمی شویم

  • آیت‌الله رئیسی در محضر رهبر انقلاب: وضع تورمی فعلی را بی‌تردید كنترل خواهیم كرد

  • 22 بهمن امسال یادآور فتح خرمشهر بود | انتقاد از رفتار كشورهای غربی در قبال زلزله سوریه

  • راز ماندگاری جمهوری اسلامی در شرایط بغرنج اقتصادی چیست؟

  • نقش ژئوپلیتیكی ایران برای اقتصاد چین

  • ماجرای حقوق ماهیانه «رضا پهلوی» و پرویز ثابتی از CIA به روایت عضو دربار پهلوی

  • ادبیات پایداری نیازمند پیوست رسانه‌ای است

  • شعارهای جالب انقلاب ایران كه نشنیده‌اید!

  • پرویز ثابتی، حكم تبعید رهبر انقلاب به ایرانشهر را در آذر 1356 تأیید كرد