ایران صدا
صدای جمهوری اسلامی ایران

وقتی رویدادهای تاریخی شكل‌گیری انقلاب اسلامی را مرور كنید با انسان‌هایی آشنا خواهید شد كه هر لحظه از عمر آنها درس زندگی است.

همشهری آنلاین _ مریم قاسمی - میترا تیموری: شهدای گرانقدر انقلاب در آن برهه كه ظلم و ستم سلطنت شاهنشاهی بیداد می‌كرد به ندای بنیانگذار جمهوری اسلامی لبیك گفتند و به مقابله با حكومت شاه پرداختند، اما این نبرد كاملاً ناعادلانه بود. انقلابی‌ها تنها با سلاح ایمان و عقیده در كوچه‌ها و خیابان‌ها حاضر می‌شدند و مزدوران تا بن دندان مسلح شاه با گلوله جواب آنها را می‌دادند و جان پاك‌شان را نشانه می‌گرفتند.

جوانان انقلابی در آن روزها كلمه شجاعت، ولایت‌مداری و ایمان را معنا كردند. در آستانه فرارسیدن چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی فراهم شد تا برخی شهدای دوران پیروزی انقلاب اسلامی، این راویان فرهنگ ایثار و شهادت، را معرفی كنیم.

قبل از شهادت حلالیت گرفت

17 ساله بود كه با همسرش «معصومه باقری حسین‌آبادی» ازدواج كرد و 3 سال بعد در 20 سالگی به شهادت رسید و آن زمان 2 فرزند 2 ساله و 8 ماهه داشت. خبر شهادتش را یكی از همسایه‌ها به خانواده‌اش می‌دهد. بنا به گفته این همسایه، شب قبل از شهادت، حسین‌علی از اهالی حلالیت گرفته بود، ‌گویی به او الهام شده بود به شهادت می‌رسد. اكنون فرزندان شهید بزرگ شده‌اند و هركدام در جایی از این شهر بزرگ خانه و زندگی دارند.

شهید حسین‌علی عابدینی از انقلابیون فعال بود. از جمله فعالیت‌های انقلابی او می‌توان به این موارد اشاره كرد؛ پخش اعلامیه در اطراف پاسگاه یافت‌آباد روبه‌روی بانك صادرات، شعارنویسی روی دیوارهای كاهگلی خیابان‌های محدوده قلعه بالا و قلعه پایین یافت‌آباد و...
صبح روز 22 بهمن سال 1357 آخرین دیدار معصومه باقری حسین‌آبادی با همسرش بود.

حسین‌علی پس از نماز آماده رفتن به بیمارستان توانبخشی تهران شد و قصد داشت با وسیله نقلیه‌اش تعدادی از مجروحان انقلاب را به خانه‌های‌شان برساند كه از سوی مزدوران شاه تحت تعقیب قرار گرفت تا اینكه حوالی محلی به نام باغ شاه (میدان حر فعلی) با اصابت گلوله به فیض شهادت رسید. یكی از اهالی یافت‌آباد تعریف می‌كند كه در زمستان سال 57 كه نفت كمیاب شده بود شهید حسین‌علی بین همسایه‌ها نفت رایگان توزیع می‌كرد. او این كار را مخفیانه و در تاریكی هوا انجام می‌داد.


سنگ صبور اهالی

«نورمراد بختیاری» یكی دیگر از شهدای والامقام محله یافت‌آباد است. به گفته «اقباله نادری» مادر شهید، او به خواندن نماز اول وقت اصرار زیادی داشت و خوش‌قول، مهربان و پیش‌سلام بود. اخلاق و رفتار خوب نورمراد باعث شده بود تا احترام ویژه‌ای بین اهالی داشته باشد. در زمان بروز هر مشكلی از او نظر می‌خواستند تا چاره‌ای برای مشكل پیدا كنند و در دعوا بین اهالی پادرمیانی می‌كرد تا ماجرا ختم به خیر شود. سنگ صبور اهالی بود و از هیچ‌كاری برای خدمت به مردم دریغ نمی‌كرد.

11 بهمن سال 1357 با حمله گاردی‌ها به پادگان نیروی هوایی، مردم برای كمك وارد عمل شدند كه نخستین گام، تهیه اسلحه و تجهیزات ضروری بود. شهید نورمراد از انقلابیونی بود كه برای تهیه اسلحه به پادگان باغ شاه رفت. هنگام اذان ظهر بود كه با شلیك مستقیم نیروهای شاه به شهادت رسید. «رضا بختیاری» پسر شهید، در زمان شهادت پدرش 6 ساله بوده و از او خاطرات زیادی در ذهن ندارد. او عقیده دارد راه شهدا همچنان ادامه دارد و نباید آنها را فراموش كرد.»

با زبان روزه پیش خدا رفت

خانواده شهید كوه‌زارع در میان شهروندان ساكن در محله فردوس از احترام ویژه‌ای برخوردار بوده و هستند. شهید مناف كوه‌زارع نخستین شهید ترور در منطقه 18 است كه 16 بهمن سال 57 بعد از اقامه نمازجماعت مقابل مسجد فردوس هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. كوه‌زارع در زمان شهادت 18 سال داشت. مقید به انجام كامل فرایض دینی بود و هیچ‌وقت نماز اول وقتش ترك نمی‌شد. در اوقات فراغت به كودكان هم‌محله‌ای قرائت قرآن می‌آموخت تا هرچه بیشتر با كلام وحی آشنا شوند. شب‌های پنجشنبه در خانه مراسم عزاداری برپا می‌كرد و اقشار مختلف در آن شركت می‌كردند. پذیرایی از عزاداران را خودش انجام می‌داد و همیشه از این كار لذت می‌برد. اخلاق و رفتارش با پدر و مادر چنان محبت‌آمیز بود كه گاهی پدر در نماز به او اقتدا می‌كرد.

شهید مناف كوه‌زارع همچون سایر جوانان منطقه در فعالیت‌های انقلابی حضوری پررنگ داشت. پخش اعلامیه حضرت امام(ره) در محله‌ها، حضور در تظاهرات بخشی از فعالیت‌های شهید بود.

16 بهمن سال 57 زنگ خانه به صدا در می‌آید. جلو در 2 نفر خود را از دوستان مناف معرفی می‌كنند و سراغش را از مادر می‌گیرند. مادر كه می‌دانست موقع اذان مناف را فقط می‌توان در مسجد محله پیدا كرد نشانی مسجد را به آنها می‌دهد.
مناف پس از اقامه نماز عازم پادگان نیروی هوایی می‌شود كه در زیرگذر خیابان چهارده معصوم(ع) هدف شلیك قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد. مناف در روز شهادت روزه‌دار بود و لب تشنه پیش خدا رفت.


ترس به دلش راهی نداشت

خانواده شهید «عدالت سالك سامی» در محله خلیج‌فارس سكونت دارند. شهید در یك خانواده مذهبی و انقلابی به دنیا آمد. در نوجوانی با هم‌سن و سالانش در تظاهرات شركت می‌كرد. «قادر» برادر شهید در توصیف اخلاق و رفتار عدالت می‌گوید: «شجاعتش بیشتر از سن و سالش بود. هر وقت پایش را از خانه بیرون می‌گذاشت پدر و مادرمان دعا می‌كردند بعد از شركت در فعالیت‌های انقلابی به سلامت به خانه برگردد.»

به گفته برادر شهید، او یكی از روزهای زمستان سال 56 عدالت سراسیمه و با عجله به خانه آمد، در حالی‌كه در زیر لباس‌هایش بیش از 200 اعلامیه و عكس حضرت امام(ره) را جاسازی كرده بود. چند ساعت بعد تعریف كرد در تعقیب و گریز چند ساعته توانسته از چنگ ساواكی‌ها فرار كند. عدالت فقط نگران عكس امام(ره) و اعلامیه‌ها بود و می‌گفت باید این امانت را بین مردم توزیع كند. در صورتی كه اگر آن زمان دستگیر می‌شد تیربارانش می‌كردند.

شهید سالك خدمت سربازی را در تبریز گذراند. در جریان تظاهرات مردم در شهرستان تبریز، مجروحان انقلابی به یكی از بیمارستان‌های تبریز انتقال یافتند. در این زمان هر لحظه امكان داشت ساواكی‌ها به داخل بیمارستان بیایند و انقلابی‌ها را دستگیر كنند. عدالت با لباس پرستاری وارد بخش نگهداری و مراقبت از مجروحان می‌شود و مجروحان را خارج و به جای امن منتقل می‌كند. شهید عدالت در راهپیمایی روز 29 اسفند از ناحیه پا و شكم هدف گلوله قرار گرفت و به دلیل خونریزی شدید به درجه شهادت رسید.


نمازگزار قدیمی مسجد باب‌الحوائج(ع)

شهید «سیدحسن حسینی» متولد سال 1316 در تهران بود و در زمان شهادت 41 سال داشت. وی از جمله افرادی بود كه 12 بهمن 57 همزمان با ورود تاریخی حضرت امام(ره) به میهن، انقلابیون را با خودرواش به فرودگاه مهرآباد برد. به گفته اهالی شهرك ولی‌عصر(عج) و نمازگزاران قدیمی مسجد باب‌الحوائج(ع)، وی همیشه مردم را به حضور در تظاهرات تشویق می‌كرد. بیشتر وقت‌ها از بچه‌های محله می‌خواست كه اخبار روزنامه‌ها را برایش بخوانند تا از اتفاقات شهر با خبر شود. اهالی به یاد دارند زمانی كه در تظاهرات مردم مجروح می‌شدند باند و لوازم پانسمان از داروخانه‌ها می‌خرید و به دست انقلابیون می‌رساند. شهید ظهر 22 بهمن سال 57 در درگیری و تظاهرات ضد رژیم به شهادت رسید.

یادش همیشه ماندگار است

شهید نصرت‌الله وجدانی پاك ظهر 12 بهمن سال 57 به شهادت می‌رسد. «محمد جهانبخش» فرمانده سابق پایگاه بسیج روستای گلدسته، درباره این شهید می‌گوید: «نصرت‌الله، فرزند بزرگ خانواده بود و برای كمك به خانواده ساعت‌ها در كوره‌پزخانه روستای شمس‌آباد كار و شب‌ها در فعالیت‌های انقلابی شركت می‌كرد.
مزدوران رژیم محل كارش را شناسایی كرده بودند و در خلوتی كوره‌پزخانه با شلیك گلوله او را به شهادت رسانده و متواری شدند.»پس از انقلاب اسلامی یكی از آموزشگاه‌های روستای گلدسته به نام شهید وجدانی پاك مزین شد تا یاد و خاطره‌اش همیشه زنده بماند. خانواده وجدانی پاك سال‌هاست كه از گلدسته مهاجرت و به شهر همدان نقل مكان كرده‌اند.

مهربان و خوشرو با اهالی

«فیض‌الله نجفی» از شهدای محله ولی‌عصر(عج) شمالی است. پدر و مادر شهید فوت كرده‌ و برادر و خواهرش از سال‌ها قبل در همدان ساكن شده‌اند. «شهاب‌الدین سهرابی» از ساكنان قدیمی محله كه با خانواده شهید نجفی ارتباط داشته، در وصف اخلاق فیض‌الله می‌گوید: «مهربان و خوش‌برخورد بود. از آنجایی كه به عكاسی علاقه‌مند بود تابستان‌ها به نوجوانان علاقه‌مند عكاسی یاد می‌داد. گاهی اوقات كنار در خانه شهید آنقدر شلوغ می‌شد كه بچه‌ها باید صف می‌كشیدند و نوبتی آموزش می‌دیدند.

در دوران ستم‌شاهی مناطق حاشیه شهر با كمبود شدید امكانات روبه‌رو بود. تنها تفریح بچه‌ها فوتبال در زمین‌های خاكی، گانیه و هفت‌سنگ بود. فیض‌الله تلاش می‌كرد هنر عكاسی را به بچه‌های محل یاد بدهد تا اوقات فراغت مفیدی داشته باشند.

فیض‌الله نجفی 22 بهمن سال 57 همراه با دیگر انقلابیون مبارز در تظاهرات شركت كرده بود كه با تیراندازی مأموران شاه به ضرب گلوله به شهادت رسید و به دوستان شهیدش پیوست. سهرابی از مراسم تشییع باشكوه شهید انقلاب صحبت می‌كند. فیض‌الله از ناحیه سر و چشم زخمی و در بیمارستان امام خمینی(ره) فعلی شهید شد.

اخراج از مدرسه به دلیل پخش اعلامیه

شهید «حسین رجبعلی» متولد سال 1342 دریكی از روستاهای قزوین بود. خانواده‌اش یكی دو سال بعد به تهران مهاجرت كرده و در خانه‌ای استیجاری در منطقه 18 سكونت یافتند. از كودكی به قرائت قرآن علاقه‌مند بود و توانست با حضور در كلاس‌های درس استاد «رحیمی‌نژاد» از روحانیون فعال منطقه 18، در زمینه قرائت قرآن، مدارج عالی را طی كند. وی در كنار تحصیل در بازار كارگری می‌كرد تا كمك حال خانواده باشد. حسین در 15 سالگی به دلیل آنچه بی‌نظمی و اخلال در امور مدرسه خوانده می‌شد، چند ماه از مدرسه اخراج شد، دلیلش این بود كه مخفیانه تعدادی از اعلامیه‌های حضرت امام خمینی(ره) را در كلاس درس، نمازخانه و دفتر مدیر مدرسه پخش كرده بود. به گفته «محمدجواد فروغی» از اهالی منطقه 18 كه از نزدیك خانواده شهید را می‌شناخت، حسین در جریان تسخیر پادگان عشرت‌آباد و آزادسازی آن از دست نیروهای رژیم طاغوت از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بر اثر شدت جراحات 12 بهمن 57 به فیض شهادت نایل آمد.

مرتبط با این خبر

  • رژیم صهیونیستی به دنبال كسب قدرت از طریق شكستن وحدت مسلمانان است

  • سرلشكر صفوی: باید از حالت دفاع در جنگ رسانه‌ای خارج و وارد فاز تهاجمی شویم

  • آیت‌الله رئیسی در محضر رهبر انقلاب: وضع تورمی فعلی را بی‌تردید كنترل خواهیم كرد

  • 22 بهمن امسال یادآور فتح خرمشهر بود | انتقاد از رفتار كشورهای غربی در قبال زلزله سوریه

  • راز ماندگاری جمهوری اسلامی در شرایط بغرنج اقتصادی چیست؟

  • نقش ژئوپلیتیكی ایران برای اقتصاد چین

  • ماجرای حقوق ماهیانه «رضا پهلوی» و پرویز ثابتی از CIA به روایت عضو دربار پهلوی

  • ادبیات پایداری نیازمند پیوست رسانه‌ای است

  • تعقیب نفر دوم ساواك در آخرین روزهای حكومت پهلوی/ پرویز ثابتی بودجه سری عملیات را دزدیده بود!

  • شعارهای جالب انقلاب ایران كه نشنیده‌اید!