تهران-ایرنا- «این كه انسان و كرامتش در پیوند با تلاش برای رفع ظلم از حیثیت یگانه این خلیفه الله و حمایت و صیانت از منافع مشروع و دارای حدود كشورها به مركزیت یك سیاست خارجی تبدیل شود، یگانه پس از بهمن ماه سال 1357 بود كه به میان و میدان آمد.
در روزهایی كه چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران نزدیك و نكوداشتهای متناسب با همه گیری كووید 19 نیز برقرار است بی مناسبت نخواهد بود تا تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی ایران در عرصه سیاست خارجی كشور و نیز منطقه خاورمیانه و پهنه گیتی را مورد واكاوی و یادآوری قرار بدهیم. سطور ذیل جهدی به قدر وسع در این حوزه است و خداوند نیز بر عهده بشر مگر به قدر وسعش قرار نداده است.
در زمین و زمانهای كه اندیشههای یكسر انسان محور و سوداگر چنان دامن گستر و بلاشك مینمودند كه بشر شاید از عصر تردید گالیله در تردد خورشید بر گرد زمین كمتر جسارت تردید در گزاره های عصر كمونیسم - لیبرالیسم را كرده بود. باری در چنین میانهای كه یكسر طیف دین را یكسره به فرموده مرادش ماركس افیون تودهها مینامید و كمر به منهزم كردنش بسته بود و سوی دیگر مگر در كاركرد تخدیری - تزیینی و یا بسته بندی شده و محض فروش انبوه نمیدید و نمی انگاشت، باور كمر برافراشتن یك دگرگونی جمعی به زعامت یك مرجع عالیقدر دینی چنان ناباور بود كه نمودن و حدوثش پهلو به معجزات برگزیدگان پروردگار میزد.
در كشاكش نفیر گلولههای نزول اجلال فرمودگان سیراماسترا(اشاره انقلاب كوبا) و جانبازیهای ویت كنگ ها كسی از لسانی نو و منبعی یكسر متصل و منكسر از چشمه نور الهی از مفاهیمی انسانی اما از چشمه الهی برای سعادت انسان و مسیر یكسر دیگرگون بگوید و جماعتی جانبازانه در میانش بگیرند را كمتر كسی در آن عصر میتوانست باور كند و تا هنوز هم آن حیرت و حلاوت در كام كسانی و سالدارانی برجاست.
باری در آن روزگار سیاست خارجی ممالك حسب موقعیت و موفقیت شان در چهارچوبی به نام اقمار تعریف و تفسیر میشد این كه در جهان سرمایه داری برای زنده ماندن بند حیات را باید به تمامی به واشنگتن گره زد و صلت ستاند و البته به وقت نیاز و خواست ارباب به ایفای نقش و رقص شادانه اما بی دلیل در میانه میدان پرداخت.
دخالت نظامی ایران عصر پهلوی در عمان و شاخ آفریقا و اعمالی مشابه این میتواند در همان مدار تعریف شود. در آن سوی نزاع به جان بسته آن روز بلوك شرق با تعاریف آرمانشهری خویش ایستاده بود كه میخواست و مینمایاند كه انسان یكسره بریده از معنا و تهی از هر آنچه جز ماده را به هر ضرب و زوری كه هست كامور خواهد كرد. آیین مزدوری و عاملی در این سوی نزاع نیز در لباسی دیگر حال گیرم نه از جنس رخت عافیت اردوگاه سرمایهداری یا امپریالیسم برقرار و برجا بود.
اعزام نیروهای كشورهای در مدار مسكو به اقصای عالم برای نبردهای گوناگون نموداری از همان چیزیست كه در فوق بدان اشاره شد. آیین ذبح و دفن منابع و منافع ملی در پای خواست برادر بزرگتر كه همانا مسكو باشد، نیز در میان باورمندان به مرام در سیمای عدالتخواهانه شرق نمودهای تام و تمامی یافته بود. در همین ایران زمین روزگاری تئورسین برجسته حزب توده در سرمقالهای مطول نفت شمال ایران را حق شوروی دانسته بود و خواستار اعطا یا اهدای این امتیاز مشابه به چپاول بریتانیا از نفت جنوب به قطب مطبوع خویش گشته بود.
باری پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به پرچمداری یك روحانی عالی مقام شیعه فصلی تازه و نگاهی از مفكره اراده الهی و نه منافع به تمامی غریزی انسان به سیاست خارجی را به عرصه قلم و سپهر عمل درآورد كه تا هنوز خود صاحب مدعا در مولف بودن در این حوزه پرمدعا و مدعیست.
1- سیاست خارجی منزه:
شاید بتوان سیاست خارجی برآمده از مطلع الفجر انقلاب اسلامی و شاخص اندیشه و فعل حضرت امام خمینی(ره) ترسیم سیاست خارجی منزه باشد. شاكلهای كه شاید تنها شمهای باشد از یك كل سترگ و نه تمامی آن. در چهارچوب سیاست خارجی منزه كه ریشه در نهادههای الهی - مذهبی دارد با تاسی به مكتب اهل عصمت تشییع هم نفی سلطه و سیطره حسینی(ع) است و هم نرمش قهرمانه حسنی(ع) و مسیر تا نهایت نهضت قائم(عج) و رسیدن به كمال مطلوب در سیاست خارجی كه ظل و ذیل آخرین ذخیره الهی به تكوین و تكامل میرسد، راهنمایان مسیر هستند.
فردای پیروزی انقلاب اسلامی با قطع رابطه با رژیم صهیونیستی و تبدیل نمایندگی این رژیم در تهران به مقر سازمان آزادیخش فلسطین نمودی از جوانه زدن همین اندیشه نو و پرهیز از منفعتگرایی ماتریالیستی در نگاه به نوع انسان و سیاست است. قطع رابطه با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی كه احتمالا آسیب ملموس مادی چشمگیری هم برای نظام نوپای مستقر در تهران نداشت و نیز دفاع تمام قد از حقوق فلسطینیان سنی مذهب آیینه تمامنمای ظلم ستیزی و سخن مولای اول شیعیان مبتنی بر رفع ظلم در هر شكلش و غم مظلوم را فارغ از نام و نشان و مسلكش داشتن است.
2-نفی استیلا:
برای بشر سربرآورده از انقلاب صنعتی كه به قوه باروت و غدر استعمار و استحمار مفتخر و مزین گشته بود، ارتباط و كشف دیگر ملل هم نوعی توحش مدرن در ورای پوستینهای پوسیده پیشین بود با لعابی دلبرانهتر و دیگر هیچ. اگر روزگاری ماركوپولوها و دیگر جهانگردانی یگانه با عزم مردانه راهی كشف سرزمینهای جدید میگردیدند اینك مردان مجهز به باروت و قطب نما با كشتیهای بخار عزم استیلا و یغمای منابع انسانی و طبیعی سرزمینها جدید را میكردند.
به این تاریخ خون آلود كه منصفانه و نه از سر گذری و نظری كه بنگرید شاهد برای این مدعا از سفرهای كریستف كلمب و برباد دادن زر و سروری بومیان قاره جدید كه به ناز در عدم بیخبری خویش میزیستند و تا سیل برده گیری و غارت در آفریقا شاهد مستحكمی بر این ادعا هستند. مفهوم دولت - ملت كه نضج بیشتری گرفت در قالب تجاوز به مفاهیم شریف برای قلب واقعیت و زر و قدر اندوزی و با اغراق در ناسیونالیسم منطقی، باز سربازها از پی چیرگی و منابع راهی سرزمینهای جدید شدند و هیچكدام مگر به خون یا اجبار پای بیرون ننهادند.
بنگرید به حضور ایالات متحده در ویتنام یا شوروی و حضور تانك هایش در بهار پراگ و ورشو كه زخم چركینی از موارد غیر انسانی برجای نهادند. خواندن آثار آلبر كامو میتواند حضور اخیرتر فرانسه در الجزایر را نمایان كند. در همین اشغال سال 2003 عراق توسط ارتش ایالات متحده تا هنوز از طریق قراردادهای طولانی مدت در حوزه امنیت و انرژی سیل سرمایه و جبران چندبرابری هزینه ها قابل ملاحظه است. لیكن از فردای پیروزی انقلاب اسلامی ایران یك حضور استیلاجویانه یا به قصد انتفاع نامشروع از منافع هم در حافظه تاریخ مضبوط نیست. حضور مستشاران ایرانی همواره به درخواست دولتهای قانونی و برای كمك به برقراری آرامش و صیانت از نفوس در مقابل اشقیا بوده است. نمونه ملموس و نزدیكش نبرد بی چشمداشت با وجود منحوس داعش در دو كشور سوریه و عراق كه بیتقاضایی از نوع آنچه در بالا توضیح داده شد بوده و هست.
3-بودن در كنار ملتها:
اگر شهادت حاج احمد متوسلیان و یارانش را طلایه حضور اركان سیاست خارجی منزه جاری در رگهای انقلاب اسلامی بدانیم و بنامیم تا همین امروز هم آن نفحه مشام نواز برقرار و استوار است. آنجا كه برای صیانت از حقوق مردم و نوع بشر اهم مساعی در عالیترین سطوح و فارغ از مناسبات مرسوم و بیم جان به اجرا در میآید. از جنگ بوسنی و هرزگوین تا سقوط مزار شریف و اولیتر صحنه لبنان همه تابلویی از سیاست جهد تا سرحد جان برای حراست از مردمان و افتادگان است كه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی كمتر در سپهر سیاست خارجی كشورها مفهوم و معنای پررنگی داشته است.
نهایت روایت این كه طلوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 خورشیدی باعث بروز مضامینی نو در سیاست خارجی شد كه تا پیش از آن كمتر شنوده و ممكن گشته بود. این كه انسان و كرامتش در پیوند با تلاش برای رفع ظلم از حیثیت یگانه این خلیفه الله و حمایت و صیانت از منافع مشروع و دارای حدود كشورها به مركزیت یك سیاست خارجی تبدیل شود، یگانه پس از بهمن ماه سال 1357 بود كه به میان و میدان آمد. لیك با وجود تنوع و تكثر دشمنیها و بحران سازیها در این چهاردهه و اندی هنوز این تفاوت در سیاست خارجی تشخ و تفاوتی یگانه به جمهوری اسلامی ایران بخشیده است كه از دیروز تا همیشه این سرزمین را به محور توجه و تحلیل تبدیل كرده است.
شاید تا رسیدن به كمال مطلوب گامهای پرشماری مانده باشد و راه هم ناهموار و گاه صعب و طویل، لیك ایمان به راه و اینكه هر نگاشتهای و پیمودهای و لو كاملترین و بهترینش تا رساندن پرچم به دست آخرین ذخیره الهی عیوب خود را خواهد داشت و در حكم "كوشیدن به قدر وسع است" میتواند امید و التیام مضاعفی برای ادامه راه باشد.