برادر شهیدان جعفر و حسین فرج گفت: پیكربرادرم جعفر با سه هزار شهید به ایران برگشت، اما هرچه ما می گشتیم، پیدایش نمی كردیم، آخر شب خسته شدم، به برادرم گفتم كجایی داداش؟ من چطوری تو را پیدا كنم؟ شب جعفر به خوابم آمد و گفت ...
عباس فرج در گفتگو با برنامه «سلام سردار» رادیو مقاومت اظهار كرد: حسین 17 سال داشت اما با دست كاری شناسنامه اش به جبهه رفت و در عملیات والفجر هشت در فاو به شهادت رسید.
وی ادامه داد: یكی از بچه های محله ما كه با حسین خیلی دوست بود، به اسم محمد رضا اصفهانی پور، چون پدر و مادر نداشت با ما زندگی می كرد، او با حسین باهم قرار می گذارند اگر یك كدامشان شهید شد نفر بعدی را با خودش ببرد.
برادر شهیدان جعفر و حسین فرج اضافه كرد: وقتی محمدرضا پیكر حسین را آورد، بعد یك هفته به خانه برگشت و بر سر مزار حسین رفت، آنجا به پدرم میگوید «یك قبر بالای سر حسین خالی است، اینجا قبر من است» و 19 روز بعد از شهادت حسین، محمد رضا هم شهید شد و دقیقا بالای سر حسین دفن شد.
وی ادامه داد: برادرم جعفر در عملیات شهید فتح المبین با خودم بود كه نصف پای راستش تركش خورد و از بین رفت، بعد از مجروحیت هم نمی توانست در خانه بند شود، به قدری التماس كرده بود تا اجازه داده بودند به عنوان مسئول غذا در یكی از گروها برای یك هفته برود، اما او هم سرانجام در علمیات كربلا پنج به شهادت رسید.
وی افزود: پیكربرادرم جعفر با سه هزار شهید به ایران برگشت، اما هرچه ما می گشتیم، پیدایش نمی كردیم آخر شب خسته شدم به برادرم گفتم كجایی؟ من چطور تو را پیدا كنم؟ شب جعفر به خوابم آمد گفت در معراج پشت در یك تابوت هست كه جنازه من آنجاست، صبح دوباره رفتیم به محل معراج، مسئول معراج در را برایمان باز كر،د وقتی رفتیم داخل دیدم پشت در یك تابوت است كه اسمش دیده نمی شود، وقتی برگردانیم دیدم اسم برادرم جعفر را روی آن نوشته اند.
برادر شهید جعفر و حسین فرج گفت: شب همان روز هم خواهرم خواب دید جعفر گفته مرا اگر می خواهید تشیع كنید در قطعه پنجاه یك درخت چنار است، مرا آنجا دفن كنید و خیلی عجیب است وقتی ما به قطعه پنجاه رفتیم فقط یك درخت چنار آنجا بود.
انتهای پیام/